سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دهکده عشق (شعبه 2)

صفحه خانگی پارسی یار درباره

من هنوز هم پابرجا هستم !

دهکده عشق لفظ خوبی نبود ، شاید هم بود ولی خیلی‌ها بودند که این را دوست نداشتند
خودم هم دیگر دست و دلم به کار در این وبلاگ نمی‌رود

اما بازنخواهم ایستاد ، وبلاگم جدیدم در دست احداث است
قدرمتند‌تر از گذشته خواهم آمد
این بار شکست نخواهم خورد ،‌چراکه خداوندم این بار به طور کامل مرا حمایت می‌کند و نیاز به حمایت دیگری ندارم

خداوندا ، همه مارا ببخش و بیامرز

پرونده دهکده عشق در این لحظه به طور کامل بسته شد

عماد توکلی


یک خداحافظی , با طعم قهوه

سلام
سلامی به گرمی خورشید ،
سلامی به پاکی سپیده دم ،
سلامی به روشنایی صبح ،
سلامی به زیبایی ماه ،
سلامی به شیرینی عسل ،
و سلامی به زیبایی گل نگاهت که در وجودم ریشه کرده است

گفته بودم با دست نوشته ای متفاوت روبرو خواهید شد.
نمی دانم کسی از رفتنم ناراحت است یا نه ، اما خودم هیچ علاقه ای به رفتن و ازدست دادن دوستانم در دنیای مجازی ندارم
اما چه کنم که راه دیگری ندارم و باید با دهکده عشق ، دوستانم و تمامی خاطرات وداع کنم .
روزگار خوبی داشتم ، یک روز قهر و یک روز آشتی . یک روز گریه و یک روز خنده ، هر کدام شیرینی خود را داشت . اما حال که وقت وداع است ، بغضی سرد گلویم را می فشرد ، قلم به رسم نامروتی دست به لجبازی گذاشته و به این طفل کوته نظر اجازه نمی دهد اندکی از احساساتش را به رشته تحریر در آورد ، دستم می لرزد و صدایی از درون فریاد می زند که انگار سالیان درازی خود را خفه کرده بوده و حال که غمی این چنین عظیم بر آن وارد شده همه انرژی خود را تخلیه کرده و در نهایت حزن و اندوه فریاد می زند : "دلتنگ دوستان خوبم خواهم شد " . صدایش را از درون می شنوم اما چه کنم که راهی جز رفتن ندارم .
هر سلامی یک خداحافظی دارد . انگار زمانه تاریخ مصرف سلام من به دوستانم را زودتر به پایان رساند . می بینید؟ زمانه هم با من سر لج دارد !
دهکده عشق را با همه داستان ها ، شعرها،دل نوشته ها و خاطراتش در جعبه ای چوبی تزیین شده از عشق قرار خواهم داد و به آن جعبه عطر عشق خواهم زد و جعبه را در اعماق زمین دفن خواهم کرد و جای آنرا به هیچکس نخواهم گفت !
بس است دیگر ، نمی خواهم این متن آخر را آنقدر به درازا بکشم که چشم آن دوست عزیز و مهربانم که همیشه از کوچک بودن خط داستان ها گلایه داشت درد بکشد و مروارید های سیمایش بر روی دستان پرلطفش بیافتد .
در این مدت که ساکن دهکده عشق بودید ، اگر بدی دید بگذارید به رسم کوته نظری این طفل سیه چرده و گناهش را بر اوببخشایید چرا که او طفل است و شما بزرگواران و نجیب زادگانی که این طفل لیاقت معاشرت با شما را نداشت . ملتمسانه خواهانم بدی ها و گناهانم را ببخشایید و این طفل کوته نظر را حلال کنید .
لعنت بر تو ای قلم که نمی گذاری احساساتم را قاطعانه بیان کنم . کمی از جوهرت بر من ببخش تا دوستانم در این متن آخر احساساتم را بدانند .
فرمانروای تنهایی نیستم ، چرا که خداوند همیشه با من است و انشالله مرا به خودم وامگذارد . پس تنها نیستم . هویت جعلی دیگر کافیست . می خواهم خودم باشم . آریایی وجود ندارد ، نه فامیل من مقدم است و نه  بر چیزی مقدم هستم ، بلکه همیشه آخرین نفر بودم ، اما دیگر کافیست ، تصمیم خود را گرفته ام ، می خواهم پیشرو باشم در خوبی ها و در مورد بدی ها صحبت نخواهم کرد . هویت اصلی ام را دوست دارم و به آن افتخار می کنم . اسم و فامیلم را دوست دارم و به آن افتخار می کنم .
اشتباه بزرگی هم داشتم که خوشحالم خداوند مرا متوجه آن ساخت . چگونه عشق زمینی خود را پاک بدانم اگر مرا از عشق الهی و درونی ام دور و مرا از خداوندی که با تمام وجود می پرستمش و شکرگزارش هستم غافل کند . نه ، باید تغییری در زندگی و روند عشق انجام دهم تا هر عشقی که در زندگی ام بود مرا به آن عشقی که هیچ کس یارای مقابله و تکذیب آنرا ندارد موافق شود و تاثیری مثبت در رسیدن به معبود داشته باشد .

چرا هوس را عشق بنامیم در حالی که همگی می دانیم عشق مقدس است و هوس معنایی جز پستی و خیانت ندارد . چرا به سوی عشق اصلی که وجودمان نشات گرفته از آن است پرواز نکنیم و هر روز در ارتفاعی فراتر از روز قبل اوج نگیریم؟ چرا به خودمان کلک می زنیم؟ چه نیک است اگر واقعیت هایی که می داینم باعث پیشرفتمان هستند اما رسیدن به آنها به دل کندن از بعضی امیال دنیایی نیاز دارد را تقویت کنیم و با ظاهر سازی خود را بی توجه به آنها نشان ندهیم چرا که وجدان بیدار و هشیار ما همیشه تمایل به گرایش به سمت پاکی ها و حقایق دارد . با اشتباهات و دنیا طلب هایمان حقیقت وجودمان را تباه نکنیم.
سعی کنیم عشق را بفهمیم و آن را با هوس آلوده نکنیم . اصلاح می کنم، عشق آلوده نمی شود ، اما می توان هوس را کنار زد و با دیدی فراتر عشق را دید .

قصد جسارت به هیچ کس را نداشتم . همه آن جملات خطاب به خودم بود . خسته کننده بود می دانم ، متشکرم که به دل نوشته این طفل کوته نظر و سیه چرده عنایتی کردید و بر او منت نهادید .
این بار می دانم آن کس که حقیقت داشت و افسانه نبود ، چشمانش را از پشت زندانی شیشه ای بر این متن خیره کرده و تکه الماسی کوچک اما با ارزش از گوشه چشمانش فرو می ریزد . خوشحالم که دارمش ، اما بدان چیزی با ارزش تر تو هم هست که بیشتر از تو به آن عشق می ورزم .او خداوندم است که راه سعادت را به من نشان داد و زمانی که در منجلاب گناه فرو رفته بودم دستم را گرفت و از فرش مرا به عرش آورد . آری ، از همه بیشتر به او عشق می ورزم . بسنده می کنم به ادامه این متن چون نمی خواهم صفت سیاه و چرکین  "ریا"  را به پیشانی ام بچسبانند.
این آخرین دل نوشته بود در دهکده عشق . بعد از این دلنوشته ، چند عکس با عنوان " امام زاده عماد "   آپلود خواهد شد و بعد از آن دروازه های دهکده عشق بسته خواهد شد و دهکده عشق به دهکده ای متروک مبدل می شود .
و من آریا ، نه ، آریا نه ، می خواهم با هویت اصلی ام بنویسم ، چرا که به خودم بودن افتخار می کنم نه به کس دیگر بودن ؛ پس ، من عماد ، دهکده عشق را ترک می کنم و برنخواهم گشت مگر اینکه به مقصودم برسم . بازگشت من در گرو دعای خیر دوستانم است . اگر صدای خفیفی از دلتان شنیدید که می گوید بدنیست عماد برگردد ، اگر ذره ای احساس دلتنگی برایم کردید ، در آن لحظه از صمیم قلبتان برایم دعا کنید که به غایت برسم . چه زیباست اگر در حین دعا مرواریدی از گوشه چشمتان بر روی زمین سرد بیفتد تا زمین هم به یاد من باشد و برایم دعا کند .
پس وداع می کنم با همه دوستانم و همه و خاطرات دهکده عشق .
دهکده دوباره رونق می گیرد اگر و ساکنانش با عشقی بیشتر از قبل به آن باز خواهند گشت ، اگر به هدف و مقصودم برسم . سوگند یاد می کنم که هدفی والا دارم و نه تنها با خداوندم مغایرت ندارد ، بلکه رضایت کامل خداوند در این هدف است . اما به تلاشی فراوان و دعای خیر دوستان و خانواده نیاز است .
کافیست دیگر ، وقت رفتن است . پندی هم بگویم و برم که ساکنان دهکده نگویند این طفل یاوه گویی بیش نبود . پس بگیرید ای من این پند را که : همیشه وقتی می خواهید کاری انجام دهید ، قبل از آن ، در حین آن و بعد از آن خداوند را در نظر داشته باشید .
چه زیباست اگر نیمه شب برخیزیم و کاری کنیم که هم این دنیای فانی را داشته باشیم هم دنیای باقی . حقیقت دارد . می شود هر دو دنیا را با هم داشت . سحر و جادو نیست . . .  " نماز شب " را فراموش نکنید و بعد از هر نمازی که خواندید مرا از دعایتان بی نصیب نکنید . اگر جایی دلتان شکست ، التماس دعا دارم که دعای دلشکستان نزدیک تر است به اجابت .
خداحافظ
خداحافظی به سردی تکه یخ ،
خداحافظی به تاریکی شب ،
خداحافظی به بی رحمی دلم که تو را رنجاند ،
و خداحافظی به سیاهی دلم که حقیقت را دید اما گناه کرد . . .

" عشق حقیقی عشق الهی . من در اشتباه بودم که همه چیز را عشق زمینی می پنداشتم . عشق زمینی ام را برای رسیدن به عشق الهی در خطر قرار خواهم داد . اما اگر عشق زمینی در رسیدن یه عشق الهی وقفه ایجاد نکند و در راه رسیدن به اوج یاریم دهد ، هرگز رهایش نخواهم کرد و من هم یاریش خواهم کرد که غایت نهایی و والا برسد "

 """"از دوستان عزیزم که به من اعتماد کردند و شماره همراهشون رو دادند تا دوستیمون پایدار بمونه کمال تشکر رو دارم  """"

 به امید روزی که به عشق زمینی برسیم که در راه رسیدن به عشق الهی یاریمان کند

و این که هویت اصلی من چیست . زندگی تقریبا ساده ای در شهرستان داریم . فرزند آخر خانواده هستم و اسم اصلیم عماد است . عماد توکلی . در شهرستان نی ریز زندگی خوبی دارم و از شهرستانی بودنم شرم ندارم و به زادگاهم افتخار می کنم .


و در کلام آخر :  " سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فراگیرید  ".   امام باقر (ع)

خداوند نگهدار همه شما